22 ماه
بنام حق می رسیم به دوشبنه 5 خرداد 93 ساعت 4 بعدازظهر، نزدیک به 2 ساعت دیگر باقیست نا 22 ماهگیت به اتمام برسد، ماده تلخ مزه را در مسیر از داروخانه گرفته و با پدر و پسر راهی امامزاده شهرمان می شویم، از جو آنجا گرچه دفعه اول است که می روی خیلی خوشت میآید. آخرین شیر را با زمزمه یس مامان میخوری گرچه بر خلاف همیشه زیاد تمایلی نشان نمی دهی و زود پا میشوی و مامان دستان کوچکت را میگیرد و آرام و محکم برایت تفهیم می کند که بزرگ شدی و آقا و این آخرین شیر بود. از چشمانت میفهمم که میفهمی. بعد از کمی بازی و با زور و اکراه و گریه از امامزاده بیرونت میآوریم و راهی خانه مامانی میشویم. بیخیال ماده تلخ میشوم، از ب...
نویسنده :
مامان طاها
8:08