سفر به اردکان
طاهای نازم دو هفته پیش چون دیگه خیلی از آلرژیت ترسیده بودم یهو رفتیم اردکان و شنبه صبح بردمت دکتر بمانیان، با سوابقی که ازت گفتم دکتر برا چهارشنبه تست آلرژی بهت داد و همچنین به مامانی.
یکشنبه شب یعنی 10/10 عرشیا کوچولو ساعت 9:45 به دنیا اومد و تو از آخرین نوه بودن خارج شدیاینم عکس این کوچولوی نانازی که میگن خیلی شبیه توئه.
دوشنبه شب هم مامانی بخاطر ساییدگی شدید مچ پا مجبور شد برای 36 روز پاشو گچ بگیره.
چهارشنبه دوباره بردمت برا تست آلرژی که مشخص شد به غذا حساسیت نداری ولی به هوای سرد،گرم،بوهای مختلف و هوای آلوده حساسی و دکتر برات شربت و قرص و قطره بینی نوشت و قرار شد دوباره سر یه ماه برگردونمت.
بعد هم که موندیم کمک مامانی چون مامانی دهه آخر 4 روز روضه داره و تو پسر نازم تو این 4 روز با این شلوغی اصلا غریبی نکردی و مامانی رو هم اذیت نکردی بغل همه هم رفتی و به همه لبخند زدی بعد هم خاله روضه داشت کمک خاله هم کردیم و سه شنبه برگشتیم.
اینم آقا طاها که منتظر مهمونای روضه نشسته
ولی متأسفانه هوا اینجا بهت نمیسازه چون خس خس سینه ات که زیاد شده پلکهای قشنگ هم قرمز شدن و پوست پوست یه بار هم دونه زدی.
عزیز مامانی دوباره دوتایی تنها شدیم از صبح تا شب.خدای بزرگم کمکم کن بتونم.