دو ماهگی
امروز پنجشنبه هست و شکر خدا تو خواب رفتی و من زمان دارم کمی کارهای دیگه انجام بدم.
طاهای من تو با ورودت کل زندگی منو عوض کردی و حسابی منو خونه نشین کردی طوریکه حتی کلاس زبان هم قیدش رو زدم. اشکالی نداره چون وظیفه اصلی من تربیت توست که سعی میکنم به خوبی انجام بدم و بتونم یک انسان مومن و صالح و سالم بزرگ کنم و این وظیفه خطیر که خدا بر دوشم نهاده هر چه بهتر انجام بدم. امید به خدا
۶ روز دیگه تو دو ماهت تموم میشه. تو این دو ماه خیلی رشد مغزی و جسمی داشتی. این روزها وقتی باهات حرف میزنم میخندی و جواب خستگیهام رو میدی و خیلی هوشیار شدی که محیط اطرافت رو بشناسی. فکر کنم قراره خیلی بازیگوش باشی.وقتی من و بابا مسعود باهات حرف میزنیم خیلی از خودت صدا در میاری.
خدا رو شکر که سالم دنیا اومدی گرچه اولش خیلی اذیت شدم ولی اون روزها گذشت و دیگه استرس ندارم و ازت نمیترسم
خداوندا به خاطر همه نعمتهاییکه بهم دادی چه اونها که فهمیدم و چه اونها که درکشون نکردم شکر
خداحافظ