یادم باشد...
بنام حق
یادم باشد زیاد در دنیای خودم غرق نشوم. چرا که هستند کسانی که نیاز به توجهاتم دارند و این یعنی خوشبختی.
یادم باشد برای nامین دفعه که خوشبختی همینجاست و جای دیگر سراغش نگیرم.
یادم باشد که پسری بیش از پیش گویا توجه مادرانه و پدرانه میخواهد.
یادم باشد که از یاد نبرم روزهای سخت و بی کسی و دو نفره بودنهای من و پسری در گذشته را.
یادم باشد که همچنان همبازی درجه اول جناب پسری، از فوتبال گرفته تا چای ریختن و همان خاله بازی، مامان هست و نمیشود به دیگری پاسش داد که همان عوارض تنهایی و بی کسی گذشته است.
یادم باشد که افکار و روان مادر در دوران بارداری و شیر دهی بیش از همه چز بر اخلاق و رفتار پسری اثر گذاشته، یادم باشد.
یادم باشد و یادت باشد پسری که علاوه بر شربت کوآموکسیکلاو، شربت آزیترومایسین رو هم نباید لب بزنی. حساسیت شدیدی به هر دو داری. حساسیتی که این چند روز اخیر من و بابا را از پا درآورد و چند دفعه مرا به گریه انداختی. وحشتناک بود، وحشتناک.
یادم باشد که دو سال پیش همن روزها بودند که انتظار داشتم و انتظار برای تو و با دیدن وضعیت خاله هر روز همان روزها تداعی میشوند. روزهای شیرین انتظار و تلخ استرس و درد 48 ساعته بی نتیجه.
یادم باشد که از یاد نبرم هیچگاه که وظیفه اصلی من مادر بودن و انسان پروری است. انسان پروری و انسان پروری، کار راحتی نیست، مسئولیت دارد بسیار و من برای هر لحظه اش مسئولم. مسئول تو که بتوانی درست به بار بنشینی.
خدایا به حق این دستهای کوچک که تا وقتی صدای دعا از تلویزیون میشنوه اینجوری بالا میره، همه بچه ها رو برای والدینشون در پناه خودت حفظ کن و نذار اشکی از گوشه چشم مامانها جاری بشه. الهی آمین.
بعدا نوشت: یادم باشد و یادت باشد پسر بهانه گیر این روزهایم که علاوه یر پوشک مولفیکس، پوشک مای بی بی هم به لیست ممنوعی هایت اضافه کنیم. پوشکی که شاید دلیل این همه بهانه گیری و سلب آرامش این روزهای داغ و تب دار ماه رمضان است. بهانه گیری ها همچنان ادامه دارد و من از خدا فقط صبر میخواهم و صبر. حال ورزو این روزهای مامان