بزرگ شدی
آقا طاها کوچولو شما خیلی بزرگ شدی. بهترین سرگرمی این روزات بازی کردن با حلقه ها و ساخت و سازهاست. چند وقتیست که دستهات رو میگیری لبه تختت و خودت بلند میشی و میایستی. وقتی بهت میگم طاها کو؟ به عکست رو دیوار نگاه میکنی و کلی میخندی و من کلی ذوق میکنم. وقتی بهت میگم لاک پشتت کو به اونم نگاه میکنی و من باز کلی ذوق میکنم. عادت کردی وقتی میخواهی بخوابی حتما باید دستت تو دهان من باشه حتی نصفه شب هم تو خواب دستت رو باید بکنی تو دهان من تا آروم بشی. البته هر که هم تو بیداری بغلت کنه دستتو میکنی تو دهانش،اینه که دستت تا شب کلی متبرک میشه. هر روز که میگذره بزرگتر و دوست داشتنی تر میشی و من برخی اوقات متعجب میشم که چه جوری تو همه وجو...
نویسنده :
مامان طاها
16:06
مامان
بنام حق فکر کنم هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه شنیدن کلمه مامان برای اولین بار از اولین فرزند نیست. امروز برای اولین بار که تو روروکت بودی و خسته شده بودی به گریه افتادی و مامان رو از آشپزخونه برای اولین بار صدا زدی خدایا بی نهایت شکر بی نهایت! ...
نویسنده :
مامان طاها
16:06
دوست داشتنی
لالا لالا
لالا لالا گل لاله یه گل دارم به گهواره لالا لالا گل مینا گل نازم گل زیبا لالا لالا گل سوسن سرت خم کن لبت بوسم لالا لالا گل سنبل جهان شد پر گل و بلبل ...
نویسنده :
مامان طاها
16:46
واکسن 6 ماهگی
6ماهگیت مبارک طاهای عزیزم خدا رو شکر واکسن های سخت رو پشت سر گذاشتیم اینم از 6 ماهگی وزن: 10 کیلوگرم قد: 67 سانتی متر دور سر: 47 سانتی متر ...
نویسنده :
مامان طاها
14:21
دوست داشتنی
عزیز مامان الهی همیشه لبخند روی لبهای نازت باشه مامان جونی همیشه بخند طاهای من... ...
نویسنده :
مامان طاها
14:25
دندون
عزیز مامان سفیدی دندونت قشنگ معلومه و جاش برجسته شده فقط کافیه پوست لثه ات کنار بره تا اولین دندون قشنگت بیروت بیاد، فقط دو سه روز دیگه تحمل کن مامانی خوب میشی. ...
نویسنده :
مامان طاها
14:04
6 ماهگی و درد و دلهای مامان
ای پسر مامان امشب چنگ زدی صورت مامان رو اوخ کردی شیطون بلا چه زود گذشت... نزدیک به ٦ ماه هست که تو کوچولو شدی همه چیز مامان و بابا و هرچه میگذره چه شیرین تری میشی ای دردونه من دردونه من مامان رو هیچ چیز نتونست از درس جدا کنه و مامان پشت سر هم بدون وقفه تا فوق لیسانس اومد ولی وقتی مامان با شاگرد اولی در بهترین دانشگاه دولتی و معدل ١٨ حقش رو مرتب یکی بعد دیگری خوردند مامان از همه چی زده شد و بعد دفاع پایان نامه اش مامان بعد ١٨ سال،خانه داری و مامان شدن رو انتخاب کرد. اوایل خیلی سخت بود مامانی ولی حالا خوشحالم و اصلا از تصمیمم نارحت نیستم مامان جون، و هر روز خوشحال تر میشم. عزیز مامان هر روز خوشحال تر میشم که تو بزرگتر...
نویسنده :
مامان طاها
23:12