شیطونیا
پسرک من زیاد زیاد شیطون شدی. روپشتی ها که از دستت در امان نبودن، پشتی ها هم این روزها اضافه شدن. یکی یکی میندازیشون. ٤ مرتبه تا حالا از تو روروک افتادی. بدترینش هم خونه مامانیا بود که در راهرو باز بود و شما با سرعت تمام رفتی و از پله افتادی و با صورت اومدی رو زمین و پای چشمت کبود شد. چقدر بد بود. یه بار هم از تو آشپزخونه که پله داره افتادی تو حال دو بار هم دم در اطاق خواب. این روزها هم که از تو روروک تا کمر بطرف بیرون دو لا میشی که میخوای چیزی از رو زمین برداری و یا میخوای چرخهای روروک بگیری. تو کالسکه هم همینطور. کلا با چرخ عشق میکنی. احتمالا مکانیک میشی. ما که نتونستیم چهار دست و پا رفتنت رو ببینیم ولی این روزا تو راه رفتن پیشرفت خوبی ...
نویسنده :
مامان طاها
10:05