سه ماهگی
آقا طاها سه ماهه شد و کلی بزرگ شده.طاها دیگه کامل افراد رو میشناسه و همین باعث شده پیش هیچکس نره و کلی غریبی کنه. هفته پیش رفتیم اردکان روز اول رو آقا طاها کامل گریه کردی و بیشتر از همه از خاله فردوس ترسیدی.امید به خدا که بهتر بشی.
طاها وقتی باهاش حرف میزنیم کلی میخنده و میخواد حرف بزنه و حرف آ و گو رو خیلی زیاد میگه. وقتی به پشت میذارمت میخوای سینه بری ولی هنوز نمیتونی و گریه میفتی. راستی سوار روروک هم میکنمت نمیری ولی برای شروع خوبه عکس هم ازت گرفتم.
طاها خیلی شیطونی وقتی از خواب بیدار میشیا اصلا قابل کنترل نیستی خیلی بازیگوشی.
دیگه اینکه روزا تنهاییم دوتایی و سعی میکنم بازیهای مناسب سنت انجام بدم که زود چیزا رو انجام بدی.
طاها کوچولو ۷ شب میخوابه و ۵/۵ صبح بیدار میشه. کلی سحرخیزه عین بابا رزاقش میمونه. الان هم که ساعت ۱۰ شبه خواب نازه.
شب بخیر نبات من.