طاها طاها ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

من و پسرم

مرد کوچولوی من

1392/8/12 11:54
نویسنده : مامان طاها
205 بازدید
اشتراک گذاری

بنام حق

 

مرد کوچولو وارد 16 ماه زندگیت شدی. مرد کوچک من خیلی مرد خوبیست. حرف گوش کن و مؤدب. پسر من بزرگ شدی و هر روز بیشتر از قبل چیزهای مختلف رو درک میکنی. همه اعضای بدنت رو بلدی. از شکلها هم دایره و مثلث و مربع رو میشناسی ولی در زمینه رنگ پیشرفتی نداشتیم.

با سرد شدن هوا، بیرون همچنان داغه و به سردی هم میگی داغ.داریم کم کم عادت میکنیم به تمام وقت تنها در خانه بودن چون ساعت کاری پدر تغییر کرد و ما موندیم و ..... گرچه شما هم آقاتر شدی و مامان میتونه مسافت بیشتری شما رو برای ماشین سواری ببره و خدا رو شکر تو ماشین رو صندلیت آروم میشینی و میذاری با خیال راحت رانندگی کنم و کمی از تنهایی ها کاسته بشه.

چهارمین دندان آسیاب هم بیرون اومد و حالا 6 دندون بالا و 6 دندون پایین داری. محبوبترین غذات که اگر سه وعده بهت بدم میخوری آبگوشت هست بعد هم قورمه سبزی. بقیه غذاها هم میخوری. محبوبترین میوه هات هم موز و سیب هستند.

مرد کوچک من آقاست و بخوبی همه چی رو تحمل میکنه وقتهایی هم که از کسی یا چیزی عصبانی میشه دو دستش رو محکم میکوبه بهم و میگه آخ. اساسی هم بابایی هستی و وقتی بابا هست مامان میره در حاشیه ولی همیشه باید در حاشیه در دید پسر باشه. خواب شبانه هم 9/5 الی 10 شب هست که همچنان با لالایی خوندن و دیش خوردن هست تا 7 صبح. این روزها جناب پدر هم باید موقع خوابیدن شما رو همراهی کنن. روز هم 11 تا 2 بعد از ظهر میخوابی. شکر.

 

خداوندا شکر که وقتی با تو هستیم تنهایی و غربت معنایی ندارد. خداوندا شکر بخاطر پسر سالمم، بخاطر مرد زندگی ای مهربان و فهیم، بخاطر آرامش، بخاطر اینکه تو هستی. همینها خوشبختی هستند. از یادم نبر که جای دیگر  دنبال خوشبختی بگردم چون وقتی باهمیم خوشبختیم.

 

 

 

 

 

سرگرمی جدید

 

 

 

 

 البته در آخر یکی یکی همشو میذاری سرجاش

 

 

 

پسر اصلاح شده من که وقت اصلاح از گریه چیزی کم نذاشت و تا توان داشت گریه کرد

 

 

بقیه سرگرمیها

 

 

 

 

 

پسر زمستونی من

 

 

پسری و خرمالوهای خونمون. منو مجبور میکنی خرمالو بچینم بهت بدم بعد خودت برش میداری میخوای وصلش کنی به درخت.

 

 

 

دالیییییییی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (11)

مامان امیررضا
12 آبان 92 20:25
وااای این پسمل طلا چه بزرگ شده....
عزیز خاله ورودت به شونزده ماهگیت مبارک
عجب بازی میکنه....چه اسباب بازی....تیپه زمستونیتم خیلی با حاله...
ما هم تو حیاط خرمالو داریم....ولی امیررضا هنوز به این مرحله نرسیده که بگه برام بچین....



زود بزرگ میشن
ممنونیم عزیزم
امیررضا هم زود بزرگ میشه و میگه برام بچین
زنعمو راضیه
12 آبان 92 23:24
سلام خوبین؟ چه عجب آپ کردین . ماشالله چه بزرگ شده این کوچولوی خانوداذه پارسا. یه روز اوکی میکنم بیام یه سر بزنم بهتون. البته اگه مهمون دوست دارین


سلام ممنون
چقدر بزرگ شده ولی این عمو و زنعمو نمیان ببیننش. توی یه شهر ولی بزرگ شدن پسرکمون رو از وبش میبینن. وای وای وای.آخرین دفعه کی اومدین؟؟؟؟؟یادتونه؟
تشریف بیارین. تنها، با عموی محترم هرطور بیاین ماسه تایی مهمون دوستیم. خوشحال میشیم.
مرضيه (مامان محمدمهدي)
13 آبان 92 12:41
عزيزم
سرگرميهاش با كمي تفاوت مثل پسري منه
اون هم ظروف كابينت رو مياره بيرون ميچينه ولي از برگردوندن تو كابينت خبري نيست
يه صندلي كوچك هم داره كه عاشق نشستن روي اونه و جديدا هم براي اينكه دستش به بلنديها برسه استفاده مي كنه
ماشاالله چه خرمالوهايي دارين، حتي منم كه خرمالو دوست ندارم به هوس ميندازه


گویا سرگرمی پسرها تقریبا شبیه هستند. خوشحالمون کردید بهمون سرزدید. اصلا قابلی نداره. تشریف بیارید با خرمالوهامون درخدمتیم
زنعمو راضیه
14 آبان 92 11:26

حتما میایم. یه کم این خان عمو سرشون شلوغ بود. خودمم تنها خونه بودم. میام اینشالله به زودی. خجالتمون ندید.
این مدلی نگاه نکنین آب شدیم از خجالت


خواهش میکنم
خوشحال میشیم
مامان كياراد
16 آبان 92 7:45
مرد كوچولوي ماماني ....چه مرد دوست داشتني و نازيه...


ممنون عزیزم
مامان ایمان جون
16 آبان 92 7:56
وااااااااااااای عزیزکم ماشالا آقایی شدی برای خودت
این عشق به وسایل خونه و کابینتها فکر کنم مشترکه تو بچه ها
ای جانــــــــــــــــم چقدر این عکس آخری نازه


ممنون عزیزم
بلله گویا اینجوریه
ممنون
ممنون که باز هم اومدین پیشمون. خیلی خوشحال شدیم
پرهام ومامانش
18 آبان 92 0:40
دیده خونبار دارد آسمان کربلا
هست تا در انتظار کاروان کربلا
روز و شب در انتظار مقدمِ آلِ علی‏ست
تشنه کامی‏ها به دشتِ بیکران کربلا


التماس دعا
زنعمو راضیه
20 آبان 92 1:09
سلام واااااای دلم تنگش شده. عاشق اون بوس کردنشم. در این شبها شما که مادرین برای ما هم دعا کنین ممنون چشم حتما. محتاج دعاییم
مامان امیررضا
20 آبان 92 8:32
پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است گفتم: که چیست محرم؟ باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است التماس دعا محتاج دعاییم
امیرحسین و مامانش
20 آبان 92 11:40
عزیزم ورودت به 16 ماهگی و اصلاح موهای طلاییت مبارک باشه مرد کوچولوی مامان جون. خواهر فکر دل ما هم باشین، بسیار بسیار هوس خرمالو کردیم !!!!! ممنون اصلا قابل شما رو نداره. تشریف بیارید همه جوره درخدمتیم
مامان ثمین
21 آبان 92 9:40
سلام عزیزم. شانزده ماهگیت مبارک. انشاله مرد بزرگی بشی، قربونت برم با مرتب چیدن و جمع و جور کردن بشقابها سلام ممنون ممنون.خدا نکنه خاله جان. خوش اومدین
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و پسرم می باشد