طاها ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
یه روز برفی بنام حق
امسال برای دفعه اول خونمون برفی شد و طاها هم اولین برفش رو دید. کلی ذوق کرده بود و به همه زنگ میزد و اشاره که برف میآد. گرچه هرچه کردیم راضی نشد دست به برف بزنه
اینم یه خرسی مامان ساخت
طاها و بابایی
اینم عرشیا کوچولوی بی نهایت بازیگوش که از تنها کسی که حساب میبره و میتونه نیم ساعتی میخکوبش کنه طاها هست. پسرمون پرجذبه است.
یادگاری شب یلدا خونه مامانی و بابایی با همه نوه ها
نظرات (13)
مامان طاها
.
ممنون خواهر. برای شما هم همچنین
مامان طاها
نه نرسیده.
مهتاب هم اطاقی سال اولم بود که. بعدش هم با محبوبه هم اطاق موند. سال بالایی من بود و اصفهانی. مهتاب ملکی. کاش بود. ارتباط عجیبی باهاش داشتم. سالی که برا فوق میخوندم درگذشت ولی معصومه اینا نذاشتن بفهمم تا امتحانم خوب بدم. دو سال بعدش محبوبه بهم زنگ زد و گفت و درب داغون شدم. حالا فکر کن تو این مدت چقدر پیامک بهش داده بودم و جوااب نگرفته بودم!!حالا منم و یه قبر که با طولانی بودن مسافت نمیتونم زیاد برم.ا گه تونستم عکسش میذارم.
قابل شما رو نداره خواهر.
آی آی آی نیومدی که تموم شد. همش خیرات شد. آقا طاها حساسیت داشتن من نتونستم زیاد بخورم چون رو شیرم اثر میذاشت. مسعود هم دوست نداره. پس خیرات شد رفت. جاتون خالی.
چه خرسي بانمكي... مامان طاها
خدا حفظ کنه این نوه ها رو برای این پدربزرگ مادربزرگ و البته اونها رو برای بچه ها و نوه ها
