این روزها...
بنام حق خودم هم می دانم دیر به دیر می آیم و غیبت هایم کمی دارد طولانی میشود. مشغله هایم کم کم دارد زیاد می شود. تو را کم کم از خودم دور می کنم تا به اقتضای سنت استقلال را بیاموزی و چه خوب مرا همراهی می کنی. وقتی تو را به مامانی میسپارم خودت اول سٰؤال میکنی ماما آقاها؟(مامان پیش آقاها میرود؟) و در تایید جوابم بابای و بوس است که بدرقه ام میکنی و ساعاتی را پیش مامانی میمانی تا مامان به کارهایش برسد. کارهایی که کم کم دارد درست میشود اگر خدایم بخواهد. خوب بودن اخلاق و مرتب بودنت مرا همچنان امیدوار میکند که دو سالگی چه سن خوبیست. با همه سختیهایی که چند ماه قبل پشت سر گذاشتیم و نتیجه اش افت شدید نمودار وزنی بود من به دو...
نویسنده :
مامان طاها
9:12